ایمان: سه داستان که نشان می دهد چگونه استوار و قوی باقی می ماند
ایمان یک زائر عالی است. در طول اعصار قدم می زند و منعکس کننده آرزوها و نیازهای کسانی است که در یک زمان معین و در فرهنگ خاصی زندگی می کنند. نهادهای دینی در طول قرنها به بهترین شکل ممکن زنده میمانند، اما در ذهنیتها از انقلاب، بهویژه انقلابی که در 50 سال گذشته جهان را تکان داده، بیآسیب نمیمانند. در گروههای موسیقی شرقی، وزن سنت هنوز چیزهای زیادی را دیکته میکند، از لباس گرفته تا عروسی، از تولید فرهنگی. برعکس، اینجا در غرب، مردم بیشتر و بیشتر از تعصبات تحمیلی از بیرون دور می شوند. در بهترین روحیه "خودت انجام بده"، آنها ترجیح می دهند مفاهیم را اینجا و آنجا تغییر دهند و معنویت خود را بسازند، بدون هیچ تعهدی درازمدت، مگر با احساس حقیقت درونی، باز به صورت مجدد دوره ای، همانطور که توسط آغازگر پست مدرن دیکته شده است. .
اعداد ایمان امروزی
هیچ رازی در این نیست. پیشرفت فردگرایی، مرتبط با جذابیت های جامعه مصرفی، بر نحوه ارتباط بیشتر مردم با امر مقدس تأثیر گذاشته است. داریو کالداس، جامعه شناس، از Observatório de Sinais، در سائوپائولو، خاطرنشان می کند: «افراد کمتر مذهبی و معنوی می شوند». "در مواجهه با بحران نهادهای سنتی، خواه کلیسا، دولت یا حزب باشد، هویت ها از هم پاشیده می شوند، زیرا افراد شروع به پرورش هویت های زودگذر در طول زندگی می کنند."او ادعا میکند. هویت، به این معنا، دیگر هسته ای سفت و غیرقابل تغییر نیست تا گذرا بودن تجربه گرایی، تغییرات درونی را که از طریق تجربیات شخصی پردازش می شوند، به خود بگیرد. این روزها هیچ کس نیازی ندارد در پناه یک باور به دنیا بیاید و بمیرد. به عبارت دیگر، معنویت برای انسان معاصر تا زمانی معنا دارد که با مقیاس شخصی ارزشها هدایت شود. کالداس به طور خلاصه بیان می کند: «کلمه اصلی قرابت است».
آخرین سرشماری انجام شده توسط مؤسسه جغرافیا و آمار برزیل (IBGE)، با اشاره به سال 2010، که در پایان ژوئن منتشر شد، به یک افزایش قابل توجه تعداد افراد بدون دین در 50 سال گذشته: از 0.6٪ به 8٪، یعنی 15.3 میلیون نفر. از این تعداد، حدود 615000 نفر آتئیست و 124000 نفر آگنوستیک هستند. بقیه بر اساس معنویت بدون برچسب است. این جامعه شناس تأکید می کند: «این بخش قابل توجهی از جمعیت برزیل است». اما بعد مقدس محراب را رها نمی کند، جایی که ما باورهای خود را، چه در زندگی، چه در دیگری، چه در نیروی درونی، و چه در گروهی از خدایان التقاطی که قلب ما را تحت تأثیر قرار می دهند، قرار می دهیم. رابطه با تعالی فقط شکل می گیرد. این بازسازی همچنان شامل یک پارادوکس است، چیزی که فیلسوف فرانسوی لوک فری آن را معنویت، اومانیسم سکولار یا معنویت بدون ایمان مینامد. به گفته روشنفکر، تجربه عملی ازارزشهای اومانیستی - به تنهایی قادر به برقراری ارتباط معنادار بین انسان و همنوعانش است - بهترین بیان مقدس را روی زمین پیکربندی میکند. آنچه این رگ را تغذیه می کند، که لزوماً با ارادت به خدایی با ریش و تن پوش همراه نیست، عشق است که ما را وادار می کند تا دنیای بهتری برای فرزندانمان و بنابراین برای نسل های آینده بسازیم. امروز در غرب هیچ کس جان خود را برای دفاع از خدا، وطن یا آرمان انقلاب به خطر نمی اندازد. اما ارزش آن را دارد که برای دفاع از کسانی که دوستشان داریم، ریسک کنیم.» او با پیروی از تفکر انسان گرای سکولار، نتیجه می گیرد: "این عشق است که به وجود ما معنا می بخشد." . ما در طول تاریخ تأثیر تلفیقی مذهبی را داشتهایم که حضور خداوند را در زندگی روزمره به اندازه برنج و لوبیا در بشقاب مهم میسازد. این جامعه شناس تعریف می کند: «شاید ما در مراسم شرکت نکنیم، اما تشریفات خود را می سازیم، در خانه محراب می سازیم، فضاهای حسی ناشی از یک تلفیق عاطفی بسیار خاص است». ممکن است ایمان خودمحور، هر چند با نیت خوب، به خودشیفتگی ختم شود. اتفاق می افتد. اما همتای آموزنده معنویت کنونی این است که با روی آوردن به ذات آن از طریقخودشناسی، انسان معاصر شهروند بهتری از جهان می شود. کالداس فهرست میکند: «فردگرایی معنوی بهعنوان ارزشهای انسانگرایانه، مدارا، همزیستی مسالمتآمیز، جستجوی بهترینهای خود را دارد».
در منبر روانشناسی، ایمان نیز تسبیح کثرت را میخواند. یعنی برای تجلی خود نیازی به کمک به احکام دینی ندارد. یک شکاک می تواند کاملاً باور کند که فردا بهتر از امروز خواهد بود و از این منظر، برای بلند شدن از رختخواب و غلبه بر ناملایمات قدرت می گیرد. ایمان حتی از نظر علمی به عنوان یک تقویت کننده ارزشمند در طی غلبه بر فرآیندها شناخته می شود. صدها نظرسنجی نشان میدهد که افرادی که دارای نوعی معنویت هستند در مقایسه با افراد بیایمان راحتتر بر فشارهای زندگی غلبه میکنند. به گفته جولیو پرز، روانشناس بالینی، دکتر در علوم اعصاب و رفتار در مؤسسه روانشناسی دانشگاه، آنچه در زمان های سخت تفاوت را ایجاد می کند، توانایی استخراج یادگیری و معنا از تجربیات آسیب زا یا حتی نگاه با امید به آینده است. از سائوپائولو (USP)، دانشجوی فوق دکترا در مرکز معنویت و ذهن در دانشگاه پنسیلوانیا، در ایالات متحده، و نویسنده تروما و غلبه (روکا). «هرکسی میتواند یاد بگیرد که اعتماد به نفس خود و جهان را دوباره به دست آورد، به شرطی که با این رویداد دردناک اتحاد یادگیری برقرار کند.این متخصص که تجربه حرفه ای خود را در این گزاره تثبیت می کند اطمینان می دهد: «اگر بتوانم آموخته ها را جذب کنم، می توانم رنج را از بین ببرم».
عادت به دیدن. بیمارانش که قبلاً از تأثیر چیزهای غیر قابل تضعیف ضعیف و ترسیده بودند، نقاط قوت نامعلومی را در خود کشف می کنند و در نتیجه کیفیت زندگی را بالا می برند، پرز تضمین می کند که مهمترین چیز در هنگام عبور از مه، کسب احساس حمایت و راحتی معنوی است. از آسمان، از زمین یا از روح بیایند، همانطور که سه داستان ایمان، امید و شوخ طبعی با وجود غم هایی که در زیر می خوانید ثابت می کند.
داستان 1. چگونه کریستیانا پس از جدایی غم را به دست آورد
"من ماهیت واقعی خود را کشف کردم"
به محض جدایی، احساس کردم که در آن افتاده ام کف چاه در این شرایط پر هرج و مرج، هیچ حد وسطی وجود ندارد: یا در سوراخ فرو می روید (زمانی که فنر بسیار قدرتمندی را که آنجا وجود دارد و دوباره آن را بیرون می راند) نمی بینید و در نهایت، بارها بیمار می شوید یا رشد می کنید. مقدار زیادی در مورد خودم، من ماهیت واقعی خود را کشف کردم و حتی بیشتر، یاد گرفتم که از آن پیروی کنم. این قیمت ندارد! باور اصلی که امروز ایمان من را تقویت می کند این است که یک "هوش عاشقانه" در حال تماشای گام های ما است (که می توانیم آن را خدا، جهان یا انرژی عشق بنامیم) و اینکهما باید تسلیم جریان طبیعی زندگی باشیم. اگر احساس میکنیم چیزی در جهتی حرکت میکند، حتی اگر خلاف میل ما باشد، باید تسلیم شویم و بدون هیچ مقاومتی اجازه دهیم جریان پیدا کند. حتی اگر از دلایل آن آگاه نباشیم، بعداً خواهیم دید که این مسیری که در حال گشودن بود نه تنها برای ما، بلکه برای همه اطرافیان ما نیز مفید بوده است. نقش ما صرفاً این است که خود را مطابق با طبیعت خود قرار دهیم، یعنی انتخاب هایی را انجام دهیم که به ما احساس خوبی می دهد، به ذات خود متصل بمانیم و برای چیزی بزرگتر راه حل ارائه دهیم. همه ما یک نور درونی داریم. اما برای اینکه خود را نشان دهد، سالم ماندن هم از نظر جسمی (تغذیه خوب و ورزش منظم اساسی است) و هم از نظر ذهنی و معنوی مهم است. تمرین های مراقبه کمک زیادی می کند، آنها ما را با ذهنی آرام و قلبی آرام در محور قرار می دهند. به همین دلیل هر روز صبح مدیتیشن می کنم. قبل از شروع قرارهایم، یک مدیتیشن ده دقیقه ای نیز انجام می دهم و وقتی تصمیمات مهمی در پیش دارم، از کائنات می خواهم بهترین راه حل را برایم بفرستد. کریستیانا آلونسو مورون، متخصص پوست از سائوپائولو
داستان 2. چگونه خبر ابتلای او به سرطان باعث شد میرلا ایمان بیشتری داشته باشد
«طنز خوب مهمتر از همه «
در 30 نوامبر 2006، خبر ابتلای من به سرطان سینه را دریافت کردم.پستان. در همان سال ازدواج 12 ساله - با یک دختر جوان - را فسخ کرده بودم و شغل خوبی را از دست داده بودم. ابتدا به خدا عصیان کردم. فکر میکردم این ناعادلانه است که به من اجازه میدهد این همه دوران بد را پشت سر بگذارم. بعدش با تمام قدرت بهش چسبیدم. من به این باور رسیدم که دلیل خوبی پشت این مصیبت وجود دارد. امروز می دانم که دلیلش این بود که بتوانم به مردم بگویم: «ببین، اگر خوب شدم، ایمان داشته باش که تو هم خوب می شوی». پس از دو عمل جراحی موفقیت آمیز و شروع شیمی درمانی، دیدم که می توانم زندگی خود را به روشی تقریبا عادی از سر بگیرم. من شروع به احساس اعتماد به نفس بیشتری در مورد درمان کردم و به دنبال شغل جدید و فعالیت هایی رفتم که برایم لذت بخش بود. معنویت من بعد از بیماری تشدید شد. آنقدر دعا کردم که اولیاء الله را گیج کردم. من به بانوی آپارسیدا قول دادم که به حرمش در فاطمه بروم. آن را بررسی کنید - من در نهایت از
دو کلیسای جامع بازدید کردم. با نماز خوابیدم، با نماز بیدار شدم. من سعی کردم و هنوز هم تا امروز سعی می کنم فقط افکار مثبت را تغذیه کنم. من خدا را به عنوان یک دوست صمیمی دارم که همیشه حاضر است. همچنین تا زمانی که با همه مقدسینم صحبت نکنم از خانه بیرون نمی روم.
احساس می کنم رئیسی هستم که وظایف روزانه را به آنها واگذار می کند. اما من همیشه با محبت و قدردانی زیاد تقاضای قدرت و محافظت می کنم. یاد گرفتم برای دوستان واقعی ارزش قائل شوم، افرادی که در کنارم ماندند. من کشف کردم که خودم را دوست دارم، که هرگزفقط به این دلیل که سینه هایم کامل نیستند یا موهایم را از دست داده ام کمتر از دیگران زن خواهم بود. اتفاقا من با شوهر کچل فعلی ام که تحت شیمی درمانی بود آشنا شدم. یاد گرفتم که شجاع تر باشم و به حقایق زودگذر آنقدر اهمیت ندهم. مهمتر از همه، یاد گرفتم که نباید هیچ فرصتی را برای شاد بودن دوباره از دست بدهیم. اگر دوست یا سگتان از شما خواست که پیاده روی کنید، بروید. شما خورشید، درختان را پیدا خواهید کرد و ممکن است با چیزی برخورد کنید که به شما کمک کند میزها را بچرخانید. میرلا جانوتی، روزنامه نگار از سائوپائولو
داستان 3. چگونه ایمان ماریانا او را نجات داد
شناور در زندگی
همچنین ببینید: چگونه یک اتاق ناهارخوری با الهام از ژاپنی بسازیمخوش بینی یکی از ویژگی های شخصیت من است. با خنده جواب تلفن میدم بدون اینکه متوجه بشم. دوستانم می گویند چشمانم لبخند می زند. ایمان داشتن ایمان به چیزی است که دیده نمی شود. من هم به نیروی بزرگتری به نام خدا و هم به توانایی دستیابی به اهداف مبتنی بر تلاش، یعنی تحویل اعتقاد دارم. اگر باور نکنید، چیزهایی اتفاق نمی افتد. همه ما ارتباط مستقیمی با خدا داریم بدون اینکه لزوماً از طریق دین گذر کنیم. ما میتوانیم در لحظههای دروننگری، مراقبه، فداکاری و هر چیزی با او ارتباط برقرار کنیم. هر روز صبح از تو سپاسگزارم برای زندگی، الهام برای خلق کردن، شادی در قلبم برای داشتن افسون و قدرت برای حرکت به جلو، می خواهم، زیرا گاهی زندگی کردن آسان نیست. 28 سال بود که دچار بحران های تنفسی پی در پی بودم.من حتی سه بار دچار آپنه شدم - که من را بنفش کرد و مجبورم کرد انتوبه شوم. در این مواقع احساس می کردم که کوچکترین کنترلی بر جسم و ذهنم ندارم. درمانده بودم. اما ایمانم به من گفت که خودم را ناامید نکنم. پس از بررسی بسیاری از پزشکان، با یک متخصص ریه ماهر ملاقات کردم که درمان نهایی را نشان داد. من دیگر هیچ حمله ای از برونشیت نداشتم. امروز من یک آدم فوق رنگ هستم. رنگ زندگی است و قدرت دگرگونی دارد. نقاشی درمان روزانه من، دوز شادی و آزادی من است. من برای آن بسیار سپاسگزارم. من جمله زیر را از فیزیکدان مارسلو گلیزر به عنوان شعار خود دارم: "در دنیای بسیار کوچک، همه چیز شناور است، هیچ چیز ثابت نمی ماند". من این مشاهده را به لذت زندگی ارجاع می دهم و به خودتان اجازه می دهید با ذهنی سالم پاهای خود را از زمین بردارید و شناور شوید. این وضعیت زندگی راهی برای داشتن امید است. من بیش از هر چیز به این سه اعتقاد دارم: تغییر هویت، بازیافت، بازسازی، بازاندیشی، دوباره کاری، تغییر موقعیت خود. منعطف بودن، یعنی اینکه بتوانید از زوایای مختلف به مسائل نگاه کنید. نگاهم را روان نگه می دارم و ذهنم را در حال تپش نگه می دارم. بنابراین من احساس می کنم زنده هستم و علیرغم مشکلات به توپ ضربه می زنم. ماریانا هولیتز، هنرمند پلاستیک از سائوپائولو
همچنین ببینید: از آدامس تا خون: چگونه لکه های سرسخت فرش را از بین ببریم